کد مطلب:301670 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:245

آیه ی مباهله


(فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الكاذبین) [1] .

«پس بگو (ای پیامبر) بیایید ما و شما با فرزندان و زنان خود با هم به مباهله برخیزیم (یعنی در حق یكدیگر نفرین كنیم) تا دروغگویان را به لعن و عذاب خدا


گرفتارسازیم».

این آیه بطور صریح و آشكار ندا می كند بر اینكه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم هنگامی كه با نصارای نجران مباهله فرمود، [2] حضرت


صدیقه سلام الله علیها نیز در این مورد شركت داشت، و او وجود


مقدسی است كه میان چهار معصوم دیگر در آیه ی مباهله قرار گرفته است، دو معصوم (ابنائنا) حسنین، و دو معصوم (انفسنا) پیامبر و علی، و یك معصومه ی ما بین آنان، كه از نساء منحصر است به این وجود مقدس. [3] و با توجه به این مطلب كه مباهله (ابتهال و


نفرین كردن) با نصارای نجران یك كار عادی نیست، و با زن و مرد عادی نمی توان اقدام به مباهله كرد و طرف مقابل را مغلوب و رسوا نمود، بلكه صلاحیت اقدام به چنین امر خطیری را افراد مقدس و شایسته ای دارا هستند كه مورد نظر مرحمت حضرت حق تبارك و تعالی بوده باشند، و حضرت صدیقه سلام الله علیها نیز یكی از آن شخصیتهائی است كه مشمول این آیه ی شریفه است و این از مسلمات است.



[1] سوره ي آل عمران، آيه 61.

[2] ابوالفرج اصفهاني ماجراي آمدن نجرانيان را به مدينه- با سند خويش بطرق متعددي- تفصيلا نقل نموده كه خلاصه ي آن چنين است:

گروهي از نصاراي نجران كه در ميانشان اسقف آنان، و عاقب، و ابوحبش، و سيد، و قيس، و عبدالمسيح، و فرزند خردسال عبدالمسيح به نام حارث بودند به مدينه آمدند و ابتدا به بيت المدارس يهود (جايي كه يهوديان در آن كتب خويش را مي خواندند) رفتند و خطاب به آنان گفتند: چطور يك نفر توانسته بر شما غلبه كند؛ عالمان خويش را حاضر كنيد تا فردا براي امتحان محمد نزد او برويم. فرداي آن روز همگي نزد پيامبر رفتند، ابتدا اسقف نجرانيان آغاز به سخن نمود و گفت: اي ابوالقاسم، پدر موسي كيست؟ حضرت فرمود: عمران. اسقف گفت: پدر يوسف كيست؟ حضرت فرمود: يعقوب. اسقف گفت: پدر تو كيست؟ حضرت فرمود: پدر من عبدالله بن عبدالمطلب است. اسقف گفت: حال بگو پدر عيسي كيست؟ پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم تاملي فرمود، در اين زمان بود كه جبرئيل نازل شد و وحي آورد (ان مثل عيسي عندالله كمثل آدم خلقه من تراب (آل عمران/ 59).

پيامبر آيه را براي اسقف نجرانيان تلاوت نمودند. اسقف گفت: تو فكر مي كني خدا به تو وحي كرده كه عيسي (مانند آدم) از خاك خلق شده است و حال آنكه نه بر تو و نه بر ما و نه بر قوم يهود چنين چيزي وحي نگرديده است....

(از آن جهت كه نجرانيان از لجاجت خويش دست برنداشتند) خداوند اين آيه را نازل نمود (فمن حاجك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علي الكاذبين (آل عمران/ 61)).

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم آيه را براي آنان تلاوت نمودند و به آنان گفتند براي آنكه مشخص گردد حق با كيست (من بهمراه فرزندان و زنان و افرادي كه به مانند نفس و وجود من هستند بنفرين شما خواهم پرداخت و شما نيز چنين كنيد و از خداوند بخواهيد كه ما را دچار عذاب نمايد، هر كدام از طرفين كه دچار عذاب الهي شد حقانيت طرف مقابل ثابت مي گردد). اسقف نجرانيان گفت: اي منصفانه است. پيامبر فرمودند: فردا با يكديگر مباهله خواهيم نمود.

يهوديان از مباهله منصرف شدند و در ميان خود گفتند: (بگذاريد نصارا و محمد در حق يكديگر نفرين كنند) به ما چه مربوط است كه خدا نصارا را از بين خواهد برد يا مسلمانان را.

مسيحيان نيز وقتي به منازل خود رسيدند به يكديگر گفتند: ما كه مي دانيم محمد پيامبر خداست اگر با او مباهله كنيم هلاك خواهيم شد بهتر است ديگر كاري بكار او نداشته باشيم تا او هم كاري با ما نداشته باشد. فرداي آن روز- پس از اذان صبح- پيامبر اكرم براي مباهله عازم گرديد. پيامبر فقط علي و فاطمه و حسن و حسين را براي مباهله با خود برد. نجرانيان آنگاه كه او را با خاندانش ديدند به پيامبر گفتند كه از مباهله ي با او منصرف شده اند و از حضرت خواستند كه در حق آنان نفرين ننمايد. (الاغاني 12/ 6- 10).

حاكم حسكاني در روايتي نقل مي كند كه: «عاقب» و «سيد» هر دو اسقف نجرانيان بودند. عاقب به سيد گفت اگر محمد با اصحابش بخواهد با ما مباهله كند يقينا پيامبر نيست ولي اگر با خانواده اش به مباهله ي با ما مبادرت كند تحقيقا پيامبر است. زمانيكه پيامبر براي مباهله آماده شد علي را در سمت راست خود، و حسن را در سمت چپ خويش، و حسين را در سمت راست علي، و فاطمه را در عقب سر خود قرار داد.

عاقب وقتي چنين ديد به سيد گفت: با محمد مباهله نكن چون اگر اينكار را انجام بدهي نه ما نجات مي يابيم و نه اعقاب ما.... (شواهدالتنزيل ج 1/ ح 174).

همچنين مراجعه بفرماييد به فرائدالسمطين ح 2/ 23، 24/ ح 365.

[3] بعضي از مصادر شأن نزول اين آيه عبارت است از: صحيح مسلم- كتاب فضائل الصحابه، باب من فضائل علي بن ابي طالب، ح 32/ ج 4/ 1871، صحيح مسلم (بشرح نووي) ج 15/ 176، مسند احمد بن حنبل ج 1/ 185 (چاپ احمد محمد شاكر ج 3/ 97، 98)، سنن ترمذي- كتاب المناقب، باب في مناقب علي بن ابي طالب- ج 5/ 638/ ح 3724، تفسير طبري ج 3/ 299- 301، السنن الكبري (بيهقي) ج 7/ 63، الاغاني ج 12/ 9، 10، معرفه علوم الحديث (تاليف حاكم نيسابوري)- نوع 17- ص 63، مستدرك حاكم ج 3/ 150، شواهدالتنزيل ج 1/ 120- 129/ ح 168- 176، الفصول المهمه (ابن صباغ) ص 120، مناقب ابن مغازلي ص 263، كفايه الطالب ص 28- 29، 55، 56، الاصابه ج 2/ 509، فرائدالسمطين ج 1/ 377، 378/ ح 307، ج 2/ 23، 24/ح 365، تحفه الاشراف ج 3/ 291، سير اعلام النبلاء ج 3/ 387، تفسير ابن كثير ج 1/ 371، الصواعق المحرقه ص 178، 224، 229، 238، ذخائرالعقبي ص 25، تذكره الخواص ص 14، مناقب خوارزمي ص 60، 97، شرح نهج البلاغه ج 16/ 291، اسدالغابه ج 4/ 26، درالمنثور ج 4/ 38، المواهب اللدنيه ج 4/ 43، ينابيع الموده ص 9، 44، 51، 232، 281، 295، الاتحاف ص 5، درالسحابه ص 267.

حاكم نيسابوري مي گويد: «در تفاسير اخبار متواتري از ابن عباس و غير او نقل شده كه پيامبر در روز مباهله دست علي و حسن و حسين را گرفت و فاطمه نيز در پشت سر آنان قرار داشت و سپس فرمود: اينان فرزندان و همتايان (انفسنا) و زنان ما مي باشند، شما نيز همتايان و فرزندان و زنان خود را بياوريد تا در حق يكديگر نفرين كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم». (معرفه علوم الحديث- نوع 17- ص 63).

تذكر اين نكته ضروري است كه در اين آيه از وجود مقدس اميرالمومنين عليه السلام با تعبير (انفسنا) يعني عين وجود و نفس پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم ياد شده است؛ و اين خود مقام و منزلتي است كه اختصاص به اميرالمومنين دارد و اگر چنانچه ما اين كلمه را به همتا ترجمه نموديم از باب تسامح در ترجمه بوده است.